فصل سيزدهم
تحول سازماني و راهبري متحولانه
مقدمه
دير يا زود فردي خواهد آمد كه به شما ميگويد يا از من پيروي كنيد يا از سر راهم كنار برويد
طبيعت تحول
در فصل 2، اشاره كرديم كه هدف مناسب يك سيستم اجتماعي، توسعه خود و توسعه سهامداران است و نيز اينكه كيفيت زندگي نمايه بهتري براي توسعه است تا استاندارد زندگي. استاندارد
زندگي در واقع نمايهاي از رشد است. متأسفانه “ توسعه ” و “ رشد” دائماً به جاي هم استفاده ميشوند. اما اين دو مفهوم يكسان نيستند. هر يك از اين دو ميتواند بدون ديگري واقع شود. تل
زباله بدون آنكه توسعه بيابد، رشد ميكند و انيشتين مدتها پس از آنكه رشدي نداشت، توسعه مييافت.
رشد، افزايش درشماره يا اندازه است. بنابراين شركتهايي كه توسعه و رشد را يكسان ميدانند، بر افزايش اندازه و سهم بازار و ميزان منابعي كه دارند و توليد ميكنند، متكي هستند. اين امر در
خريدها، سرمايهگذاريهاي مشترك، قراردادها و همكاريهاي استراتژيك و ديگر انواع اتحادها رخ مينمايد.
توسعه اما، معياري از آنچه فرد دارد نيست، بلكه به آنچه فرد با دارايي خود انجام ميدهد بر ميگردد. لذا رابينسون[2] كروزه نسبت به جي پيرپوينت مورگان[3] معيار بهتري براي توسعه
است. ثروت به خودي خود نميتواند مولد توسعه باشد. ريختن ثروت بر سر كساني كه هيچ قابليتي ندارند، نميتواند به تنهايي توسعه بيافريند. توسعه بيش از آنچه به كسب كردن برگردد به
يادگيري مرتبط است. توسعه در واقع، افزايش ميل و توانايي فرد به برآوردن نيازها و اميال مجاز خود و ديگران است.
متأسفانه “ نياز” و “ ميل” نيز بسياري از اوقات به جاي هم به كار برده ميشوند. هنگامي كه من اين كلمات را به كار ميبرم، منظورم از نياز، چيزي است كه براي حفظ بقا لازم است، نظير غذا يا
اكسيژن. ممكن است فرد به چيزي كه به آن نياز دارد، چندن تمايلي نداشته باشند. در مقابل ممكن است فرد به چيزي كه نيازي ندارد علاقه و تمايل داشته باشد. مثلاً داروهاي مخدر يا
جواهرآلات. ارضاي يك ميل مجاز، ميل و توانايي ديگران را براي توسعه كاهش نداده و حتي ميتواند بر آن بيافزايد. اين مفهوم در واقع جنبه اخلاقي توسعه را به نمايش ميگذارد.
كارايي در واقع توانايي برآوردن اميال و نيازها است. لذا توسعه در حقيقت تعقيب كارآيي است نه ثروت. كارايي فردي مطلق و صرف، امري دست نيافتني است ولي حدي نزديك شدني است كه
براي توسعه تعريف ميشود و در واقع توانايي برآوردن اميال و نيازهاي قانوني است. كارآيي مطلق با زورورزي مطلق تفاوت دارد، چرا كه به معني قدرت غلبه نيست، بلكه نشان از قدرت
انجام دادن كار دارد و نيز ميل و توانايي ياري رساندن به ديگران، براي حصول اميال قانونيشان را بروز ميدهد.
:: موضوعات مرتبط:
مقالات و كتاب مديريت ,
,
:: برچسبها:
كتاب خلق مجدد سازمان -فصل سيزدهم ,
فصل سيزدهم-تحول سازماني و راهبري متحولانه ,
طبيعت تحول ,
جنبههاي معنوي ,
نقش زيبايي شناسي ,
علم اخلاق و اخلاق گرايي ,
راهبري،دورنماها و روشها ,
طبيعت تحولات سيستماتيك ,
,
:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1